دکترعلیرضا نصر اصفهانی مدیرگروه آینده پژوهی مرکز پژوهش های مجلس و دبیر برنامه ملی همآفرینی ایران آینده درگفتگو با روزنامه اطلاعات تاکید می کند که کلید اساسی کاهش رنج مردم، «امیدافزایی و تصویرسازی اجتماعی از ایران آینده» است.
این کارشناس، معتقداست: پروژه وفاق رئیس جمهوری به عنوان طرح سیاسی دولت می تواند به مدلی تبدیل شود که با بهره گیری از همه ظرفیت های کشور در قالب گفتمان وفاق، مسائل کلیدی کشور و مردم را حل کند.
وی بر این باور است که کشور نیاز به تجدید گفتار سیاسی دارد و این گفتار سیاسی نوین همچنان از درون منظومه فکری و ارزشی انقلاب اسلامی باید اخذ شود و پیوند مردم و نظام را تحکیم بخشد.
دکترنصر تاکید می کند: باید سهم دستگاه ها در امیدافزایی و نشاط نهادی ،مشخص ، سیاست ملی برای ارتقای امید در جامعه تعیین و بودجه امید در برنامه های کلان کشور مانند برنامه توسعه منظورشود. کسانی که در کشور پروژه امید را زیر سئوال می برند، آگاهانه یا ناآگاهانه به کشور خیانت می کنند.
مدیرگروه آینده پژوهی مرکز پژوهش های مجلس بااشاره به لزوم هم آفرینی، تصویرسازی اجتماعی و انجام سلسله اقدامات معنادار برای شکل گرفتن «ایران بزرگ، نوآفرین و مردمی» برای ایران آینده می افزاید: اگر مردم احساس کنند که نهادهای حکمرانی و سیاستگذاری به تصویر آینده ایران فکر میکنند و برنامهریزی دارند، آنها هم در این فرآیند همراه خواهند شد؛ لذا نخبگان و حاکمان باید با جامعه ایران از تصویر ایران آینده سخن بگویند.
دکترنصر درباره چرایی رنج مردم معتقداست که فاصله ای بین وضع مطلوب با وضع کنونی وجود دارد واین سبب رنج مردم می شود . این رنج برپایه دیدن واقعیت امروزونقطه آینده ای است که فکر می کنیم می توانیم به آن برسیم. رنج واقع بینانه ورنجی برپایه اینکه ازگذشته خود درواقع شناختی داریم و از وضع موجود هم احساسی داریم و از آینده هم برآوردی داریم، ولی احساس می کنیم نسبت به آن نقطه ای که می خواهیم برسیم در سطح فردی ، سازمانی ، اجتماعی وملی فاصله ای است .
وی ادامه می دهد:به عنوان یک آینده پژوه ، به یک فناوری وابزارورویکرد برای امید آفرینی و کاهش رنج ملی نیازداریم.اگرمردم احساس کنندتصویروآینده ای ندارند،متناسب باآن ،واکنش نشان می دهندکه عدم مشارکت درانتخابا ت، مهاجرت و... جلوه هایی از آن است .
وی ادامه می دهد: بااین حساب ،تصویر آینده باید مبتنی برهم آفرینی باشد. یعنی مردم وارد بازی شوند و درمسیر حل مسائل کشور قرارگیرند؛ بنابراین نخستین عاملی که سبب می شود رنج مردم کم شود این است که داستان حل مسائل ملی و مسیر های حل آن به مشارکت مردم گذاشته شود. درجنگ ۱۲ روزه شاهد بودیم که جوان بالاشهرنشین هم در ایست و بازرسی فعال بود ،چرا که می خواست برای کشورش کار کندو پذیرفت که درایست و بازرسی بماند.
دکترنصر درپاسخ به این پرسش که به چه شکل می توان ظرفیت های انسانی رابرای حل مسائل کشور مساله پای کار آورد، می گوید:هم آفرینی شاه کلید اول است که سبب می شود وقتی اتفاقی رخ می دهد همه احساس کردند که درآن مشارکت دارندو حس مشارکت مردم سبب می شود به آینده امیدوار شوند و احساس کنند کشور درمسیر ساخته شدن است ودراین ساخته شدن مردم دخیلند.
وی با بیان این مطلب که مردم ایران نشان داده اند با هیچ تغییری که آنها را نادیده بگیرد همراهی نخواهند کرد تاکید می کند : هرگونه اقدام تحولی و هر گونه تصمیم بنیانی بدون مردم راه به جایی نخواهد برد.وقتی مردم احساس کردند که یک بازی است که می توانند واردش شوند، سبب می شود که امیدوار شوندو حتی رنجشان کمتر شود. ولی اگر احساس شود عده ای تصمیم گیرنده هستندکه به مردم می گوینداین کار را بکن یا نکن ، درآن صورت کاری پیش نمی رود. وقتی سیاستی نوشته و ساختاری ایجاد می شود ، واژه مردم باید درآن باشد. درجاهای مختلف اگر مسئولی تصمیمی می گیرد باید ببیند مردم چگونه می توانند در آن مشارکت داشته باشند.
دبیربرنامه ملی همآفرینی ایران آینده درباره وضعیت دوگانه بیم وامید که به نوعی برجامعه حاکم است ، می گوید :برای تاب آوری و گذر از این موقعیت تناقض آمیز، نیاز به مدیریت آگاهیهای عمومی جامعه داریم تا جامعه ضمن هوشیاری در برابر تهدیدات، عزم و اراده جمعی خود را برای آن جهش بلند متمرکز کند.نظام برای غلبه بر فشارهای درونی و بیرونی در گام دوم نیازمند یک تجدید گفتار سیاسی است. این گفتار سیاسی نوین همچنان از درون منظومه فکری و ارزشی انقلاب باید اخذ شود و پیوند مردم و نظام را تحکیم بخشد.
وی ادامه می دهد:طرح سیاسی وفاق بایدبه یک چتر برای حل مسائل ملی تبدیل شود. وفاق ملی می تواند مساله مردم را حل کند. اکنون دروضع مطلوب نیستیم و تحت شدیدترین تحریم ها قرار داریم و هرساله فشار اقتصادی سبب می شودکه یک عده از مردم در این فشار دچار سرخوردگی شوند.اینجا باید پرسید آیا مردم از ایده کلان جمهوری اسلامی مایوس شده اند، درحالی که در رخدادهای ملی نظام مانند جنگ ۱۲ روزه پای کار آمده اند. ؟
این پژوهشگر می افزاید:مردم امیدی غیر ازجمهوری اسلامی ندارند و احساس می کنند اگرمی خواهدمساله آنها حل شود درچارچوب همین نظام باید حل شود.به نظر من حتی اگر درجایی از ذهن مردم این موضوع شکل بگیردکه آیا بدیلی برای حل مساله مردم غیر از جمهوری اسلامی وجوددارد ، آنجا باید سیاستگذار احساس کند که اوضاع وخیم شده است. تحلیل بنده بر مبنای مطالعات افکار سنجی، داده های میدانی و نظرات خبرگان آن است که با وجود این همه ظرفیت، چرا وارد بازی های بزرگ نمی شویم درحالی که حکمرانی بالغ باید بتواند از ظرفیت های مردم دراقتصاد استفاده کند.
وی بااشاره به پیچیدگی های مسائل اقتصادی و اجتماعی کشور می افزاید: حاکمیت اکنون به یک طرح پیچیده تر نیاز دارد تا بتواند به اداره و حل مسائل جامعه بپردازد زیرا حکمرانی امری دانش بنیان و چند بعدی و تخصصی شده است. تجربیاتی مثل خصوصی سازی نتوانست آن طور که باید پیش رود واقتصاد مقاومتی ایده ای بودکه به معانی واقعی اجتماعی سازی نشد.
حتی در شبکه های اجتماعی که تقریبا پدیده نوظهور است ،حاکمیت پاسخی در ابتدا برایش نداشت و فکرمی کرد بامدل فیلترینگ یا آزاد سازی کردن می تواند پاسخگو باشد ولی به مرور سکوهایی با ظرفیت داخلی ایجاد کرد. جمهوری اسلامی ومردم به مثابه یک موجود زنده هستند و توانسته اند یک جاهایی با اقتدار عمل کنندولی یک جایی وقتی مساله پیچیده می شود به یک راه حل پیچیده نیاز داریم تا مساله حل شود.
طرح وفاق برای حل مسائل کشور
دکتر نصر با بیان اینکه هم آفرینی در سطح کلان باید طرح سیاسی مشخصی داشته باشد اضافه می کند: به نظرم طرح وفاق ایده جدی برای هم آفرینی ایران است، اما ابعاد سیاستی و فنی آن مشخص نشده و بیشتر به دنبال حفظ وضع موجود است و نه حل مسائل بدخیم کشور. طرح وفاق باید به چند پروژه پیشران کشور تبدیل و و ذیل آن جریان اجتماعی ملی ایجاد شود و به ۱۰ دانشگاه برتر کشور بگویدکه چگونه می توانیم مشکل ناترازی ها را حل کنیم . طرح وفاق از جنس هم آفرینی است ونیاز به اقداماتی دارد. رئیس جمهوری باید با همه اقشار از روحانیون حوزه ،رهبران اجتماعی وافراد تاثیر گذار ، استادان دانشگاه و مردم را مورد مخاطب قرار دهد و با صراحت بگویدکه چه مسائلی داریم. راهکارها را بگوید و از مردم کمک بخواهد . نظرات مردم،استادان و بخش خصوصی گرفته شود تا وفاق به صورت گفتمان ملی جلو برود ورویای ملی شود. در این زمینه میخواهم مثالی بزنم .درعید نوروزبا وجودی که همه مردم مشکلات دارند ،اما امیدی که از جنس اتصال نقاط درخشان گذشته و حال و آینده است، شکل می گیرد و پدر خانواده با همکاری همه اعضا خانواده به دنبال شکل گرفتن جریانی تازه برای ایجاد حال خوب در خانواده است.حکمرانی هم باید بتواند حسی را ایجاد کند که مردم به صحنه بیایند وآن تغییر را باهم ایجاد کنند که آن را نوسازی حکمرانی نام گذاشته ایم.
به عوامل امیدافزایی باید توجه کرد
وی با اینکه هر جا که دچار دو قطبی شدیم ناامیدی افزایش پیدا کرد و دوقطبی فضای ورود دشمن برای ناامید کردن مردم است ، می افزاید: هر جا به وضع موجود قانع و محافظه کار شدیم ، ظرفیت خودمان را نشناختیم و احزاب سیاسی با هم دعوا کردند ،همانجا قتلگاه امید شد. ایران کشوری است که چهار میلیون دانشجو دارد.جمعیت دانشجو های ایران از خیلی از کشور های اروپایی بیشتر است؛ آیا نباید از این ظرفیتها برای امیدافزایی استفاده کرد؟
این پژوهشگر با طرح این پرسش که چرا امید تبدیل به گفتمان نشود و برنامه استراتژیک کشور نباشد ادامه می دهد: باید خط قرمز مسئولان، امید مردم شود. اگر برنامه ای آمد وامید را کاهش داد ، باید حذف شود. اکنون هر اتفاقی در کشور می افتد باید پیوست تصمیم این باشد که چه تاثیری بر امید و ارتقای سرمایه اجتماعی می گذارد.
دکترنصر بااشاره به اینکه طرح سیاستی پیشنهادی ما برای امیدافزایی، «ساختن تصویری معقول، محسوس و آرمانگرایانه از ایران» است اظهارنظر می کند : برای اینکه تصویری و رویایی برای آینده ایران خلق شود به کمک مشارکت چندین هزار پژوهشگر، خبره و صاحبنظر از سال ۱۴۰۱ در مرکز پژوهشهای مجلس به سه استعاره برای پیشرفت ایران رسیده ایم که این ایده ها شامل «ایران بزرگ» ،«ایران نوآفرین» و «ایران مردمی»است. در این برهه به رویای ایران بزرگ، نوآفرین و مردمی نیازداریم وهمه را باید پای کار رویای ایران آینده جمع کرد.
درگفتمان ایران نوآفرین گفتیم آنچه می خواهد ایران را به جلو ببرد ، علم ، فناوری و نوآوری است و فناوری میدان جنگ آینده است وهمه سرمایه ها باید به سمت توسعه علم و فناوری و نوآوری سوق یابد. درگفتمان ایران بزرگ باید تمامی بردارهای کلیدی کشور از جمله حکمرانی، اقتصادی و فرهنگ و... ایران با منطقه گره بخورد و در این زمینه نیروهای ویژه تربیت کنیم تا درکشورهای منطقه نقش ایفا کنند ووارد بازی های بزرگ بین المللی شوند.در گفتمان ایران مردمی باید مردم در متن تمامی سیاستگذاریها حضور داشته باشند و نهادها و بازیگران مردمی تقویت شوند. این طرح میتواند واجد معنایی جدید از امید ملی ایرانیان باشد.
توسعه امید در کشور دنبال شود
وی درباره اینکه رفع کدام چالش می تواند برای مردم امید آفرین باشد؟ توضیح می دهد: در بحث ایران آینده، به دنبال سلسله اقدامات معنادار یا پروژه های امید بخش هستیم. یعنی به شکلی تصویر مثبت برای مردم ایجاد شود که مدار امید قطع نشود واینکه هر هفته دولت یک خبر خوب به مردم بدهد. یعنی برنامه های و اقدامات توسعه امید در کشور مبتنی بر یک معنا و ایده برای آینده ایران دنبال شود. افزون براین ، تاپایان برنامه هفتم ۳۰ پروژه امید افرین را دنبال کنیم . مثلا بگویدکه پروژه های پیشران من در دانشگاه، نظام اداری، مدرسه، خانواده چیست تا جامعه حس کند که داریم قدم به قدم جلو می رویم.حل مسائل گلوگاهی عینی و ذهنی مردم مانند خودرو ،اینترنت ،مسکن، ناترازی، و اقتصاد می تواند سبب ارتقای امید جامعه به کارآمدی نهادی شود.
همگرایی در احیای سرمایه اجتماعی
دکترنصر تاکید می کند: سلسله اقدامات معنادارمسئولان در زمینه اهداف تعیین شده واولویت دار کشور باید دریک راستاو هماهنگ باشد تا سبب احیای سرمایه اجتماعی شود. بدنه حکمرانی کشور باید روی پروژه کلان همگرا شوند. مثلا اگر موضوع بیکاری است باید یک طرح بین دستگاهی برای اجرا وجود داشته باشد. دولت آقای روحانی طرح تحول سلامت راداشت . دولت آقای احمدی نژاد طرح یارانه ها و مسکن مهر را داشت و اکنون در دولت آقای پزشکیان می توانیم چند مساله مردم را با پروژه وفاق حل کنیم.
وی درباره اینکه همگرایی در دولت برای اجرای امور دربرنامه هفتم توسعه چگونه باید باشد؟ می گوید: برنامه هفتم ، سندی است که اولویت های کشور را مشخص می کند، اما باتوجه به ظرفیت نهادی و شرایط کشور، نمی تواند صدها اولویت را در دستور کار قرار داد. برنامه هفتم در صورتی به معنای واقعی برنامه پیشرفت کشور می شود که یک سری اولویت و پروژه های کلیدی معنابخش مشخص و به ضرورت سیاسی کشور تبدیل شود. برنامه هفتم از سند باید به فراسند برسد و فراسند هم تصمیم مشترک ملی و عزم ملی کشور برای چند پروژه کلیدی نظام جمهوری اسلامی است.
مدارس مهارت محور
دکتر نصردرباره نقش آموزش وپرورش درامید آفرینی می گوید: نهاد خانواده ،مدرسه ومسجد ساختارهای کوچک تقویت امید هستند و نهاد مدرسه باتوجه به تحولات جهانی از جمله هوش مصنوعی نیاز به تغییر دارد ومدارس باید از آموزش متن محور به مهارت محور وقابلیت محور تغییر یابند. وقتی دانش آموز مهارتها وسواد آینده را یاد می گیرد ، می توانند مسیرخودرا بسازند.
نهاد مدرسه باید نسبت به تغییرات پیرامونش بی پاسخ نباشد. مهارت تفکر ، انتقادوحل مساله باید درمدرسه جدی گرفته شود ودانش آموزان درحل مسائل کشور نقش آفرینی کنند. اکنون اقتصاددیجیتالی وحکمرانی میدانی است که دانش آموزان می توانند وارد آن شوند. به عنوان نمونه امسال در مرکز پژوهشهای مجلس با حضور ۶۵۰۰ دانش آموز سمپادی کشور در رویداد سراسری تفکرسیستمی و حکمرانی داده محور، به حل مسائل حاکمیتی مبتنی بر مهارتهای آینده پرداخته شد.
وی درباره نقش محیط زیست درامید آفرینی هم می گوید: همه ناترازی ها ی مختلف مسائل بدخیمی هستندکه نمی شود با یک راه حل ساده آنها را به نتیجه رساند.مسائل پیچیده تر شده اند و راه حل آنها این است که هم زیست بوم رااصلاح کنیم و هم به استقبال ایده های نو بر مبنای رویکرد تخریب خلاق برویم. مثلا درپروژه ناترازی ها همه بخش های کشوربایدسهم خود رااعمال کنند و مسئول ناترازی ها فقط وزارت نیرو یا محیط زیست نباشد و این موضوع تبدیل به یک گفتمان ملی شود. نخبگان باید به جامعه بگویند حال که آب نداریم و موضوعی جدی هم هست، باید تغییر الگوی کشت بدهیم و همزمان باید توصیه به کم مصرفی به مردم بکنیم.
*گفتوگو از: فاطمه یارمحمدی
